مستوره کوردستانی
مستوره به علت استعداد فطری و ذوق سرشار و علاقه و عشق زیاد به تحصیل در عصری که بیشتر طبقه نسوان از حداقل سواد محروم بوده اند به فراگرفتن مقدمات اکتفا نکرده و با جدَ و جهد زیاد کوشیده است معلومات ادبی و دینی خود را تا حد امکان افزایش دهد و بر حسب سعی و پشتکار خود توفیق حاصل کرده و از هر جهت زنی با فضل و کمال شده و خطوط را استادانه می نوشته است.مستوره بیشتر به فارسی شعر گفته و اشعارش لطیف و روان و دلنشین است.غالبا با همسرش والی که او هم طبع شعر داشته به مشاعره و مغازله نشسته اند.
دیوان مستوره حدود بیست هزار بیت که بسیاری از آنان نابود شده و فقط قسمتی از اشعار وی در حدود دو هزار بیت به سال 1304 ه.ش به همت شادروان حاج شیخ یحیی معرفت کوردستانی ، رئیس معارف وقت کوردستان به طبع رسیده است.مستوره بانویی بوده است داری علوم نظر و مناعت طبع چنانچه از ابیات خود او پیدا است.
من آن زنم که به ملک عفاف صدر گزینم
زخیل پردگیان نیست در زمانه قرینم
به زیر مقنعه من راسری است لایق افسر
ولی چه سود که دوران نموده زار چنینم
مر از ملک سلیمان بسی است ننگ همیدون
که هست کشور عفت همه به زیر نگینم
زتاج و تخت جم و کی مرا است عار و لیکن
به استان ولایت کمینه خاک نشینم
مستوره در حدود سال 1263 هجری بر اثر اوضاع نابسامان، جلای وطن کرده به همراهی عمویش رونق و پسر عمه اش حسین قلی خان اردلان به سلیمانیه عراق که مقر حکمرانی بابانیها بود، رفت و سال بعد 1264 ه.ق ، پس از 44 سال زندگی در آن شهر حیات فانی را بدرود گفت.
مستوره علاوه بر دیوان اشعار، تاریخی در باره ولایت کوردستان به نام تاریخ اردلان به فارسی نوشته است ، درکمال سلاست و روانی با سبکی مطبوع و دلکش به همت دانشمند مرحوم ناصر آزاد پور در سنه 1328 ه.ق در چاپخانه بهرامی سنندج به چاپ رسیده است.
دیگر آثار مستوره کتابی است در عقاید و تعلیمات اسلامی که متاسفانه نسخه آن نایاب است، و دیگری کتابی به نام مجمع الادباء که به قرار معلوم نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه یکی از فضلای سلیمانیه عراق تا این اواخر موجود بوده است.
یک غزل بسیار زیبای عاشقانه از مستوره که به کوردی سورانی سروده است :
گرفتارم به نازی چاوه کانی مه ستی فه تتانت
بریندارم به تیری سینه سووزی نیشی موژگانت
به تاڵی په رچه می ئه گریجه کانت غاره تت کردم
دڵێکم بوو ئه ویشت خسته ناو چاهی زه نه خدانت
به قوربان عاشقان ئه مرو هه موو هاتوونه پابۆست
منیش هاتم بفه رموو بمکوژن بمکه ن به قوربانت
ته شه ککور واجیبه بۆ من ئه گه ر بمرم به زه خمی تۆ
که رۆژی جومعه بم نێژی له لای نه عشی شه هیدانت
که سێ تۆ کوشتبێتت رۆژی حه شرا زه حمه تی ناده ن
ئه گه ر وه ک من له ئه م دونیایه سوتابێ له هیجرانت
هه میشه سوجده گاهم خاکی به ر ده رگانه که ی تۆیه
ره قیب ڕووڕه ش بێ چوون ناڵێ بگا ده ستم به دامانت
دڵم مه شکێنه چوونکو مه خزه نی ده رد و غه می تۆیه
فدای شه رت ووه فات بم، چی به سه رهات مه یلی جارانت
ئه تۆ ئه مرۆ له موڵکی دلبه ری دا نادره ی ده هری
به ره سمی به نده گی "مه ستووره" وا هاتووته دیوانت
منبع: زنان نامدار کورد - عبدالجبار محمد الجباری - ترجمه احمد محمدی